Deudic | پرداخت خسارت | Deutsch Persisch Wörterbuch Farsi German Dictionary دیکشنری آلمانی فارسی

Total search result: 130 (2554 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	Deutsch	Persisch	Menu
	Abfindung {f} U	پرداخت خسارت

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	Benachteiligung {f} U	خسارت
	Abtrag {m} U	خسارت
	Abgang {m} U	خسارت
	Beschädigung {f} U	خسارت
	Flurschaden {m} U	خسارت
	Bagatellschaden {m} U	خسارت جزئی
	Ausgleich U	جبران خسارت و یر به یر
	Entschädigung {f} U	جبران خسارت
	weh tun U	خسارت رساندن
	schaden U	خسارت زدن
	entschädigen U	خسارت دادن
	vergüten U	خسارت دادن
	Feuerschaden {m} U	خسارت حریق
	Bombenschaden {m} U	خسارت بمباران
	schädigen U	خسارت زدن
	beschädigen U	خسارت زدن
	angemessener Schadenersatz U	جبران خسارت عادلانه
	Blechschaden {m} U	خسارت به بدنه ماشین
	Blitzschaden {m} U	خسارت برق زدگی
	Brandschaden {m} U	خسارت آتش سوزی
	Blechschaden {m} U	خسارت بدنه [اتومبیل]
	Jemand's Ansehen schaden U	به شهرت کسی خسارت زدن
	seine Zukunft verbauen U	خسارت زدن به آینده خود
	Ausgabe {f} U	خسارت [شوخی] [اصطلاح روزمره]
	Auslage {f} U	خسارت [شوخی] [اصطلاح روزمره]
	Der Schaden geht in die Hundertausende. U	خسارت بالغ به صدها هزار می شود.
	Jemandem ein Leid antun U	سبب خسارت برای کسی [چیزی] شدن
	Jemandem [einer] Sache Schaden zufügen U	سبب خسارت برای کسی [چیزی] شدن
	Jemanden [etwas] böse zurichten U	سبب خسارت برای کسی [چیزی] شدن
	Jemanden [etwas] in Mitleidenschaft ziehen U	سبب خسارت برای کسی [چیزی] شدن
	Jemandem den Arsch retten <idiom> U	کسی را نجات دادن [از آسیب خطر یا خسارت] [اصطلاح رکیک]
	Regulierung {f} U	پرداخت
	Einigung {f} U	پرداخت
	Beilegung {f} U	پرداخت
	Abzahlung {f} U	پرداخت
	Bestreitung {f} U	پرداخت
	Bezahlung {f} U	پرداخت
	Ausrichtung {f} U	پرداخت
	Erstattung {f} U	پرداخت
	Einzahlung {f} U	پرداخت
	Auszahlung {f} U	پرداخت
	Rückzahlung {f} U	پس پرداخت
	Einzahlungsschalter {m} U	باجه پرداخت
	Einzahlungsschein {m} U	برگه پرداخت
	Abtragung {f} U	پرداخت به اقساط
	Ablauf {m} U	موعد پرداخت
	Depot {n} U	پیش پرداخت
	Bonus {m} U	پرداخت اضافی
	Abzahlung {f} U	پرداخت به اقساط
	unter dem Vorbehalt einer Zahlung U	مشروط به پرداخت
	Anteil {m} U	قابل پرداخت
	Einzahler {m} U	پرداخت کننده
	Bezahlbarkeit {f} U	قابلیت پرداخت
	Fälligkeit {f} U	موعد پرداخت
	Barauszahlung {f} U	پرداخت نقدی
	Kreditzahlung {f} U	پیش پرداخت
	Vorleistung {f} U	پیش پرداخت
	Vorschusszahlung {f} U	پیش پرداخت
	Vorschuss {m} U	پیش پرداخت
	Abschlag {m} U	پیش پرداخت
	Barzahlung {f} U	پرداخت نقدی
	Akontozahlung {f} U	پیش پرداخت
	Lohnzettel {m} U	صورت پرداخت
	Lohnbeleg {m} U	صورت پرداخت
	Lohnstreifen {m} U	صورت پرداخت
	Vorauszahlung {f} U	پیش پرداخت
	Vorauskasse {f} U	پیش پرداخت
	Vorkasse {f} U	پیش پرداخت
	etwas besudeln [Image, Ansehen, Ruf...] U	چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
	unbezahlbar <adj.> U	غیر قابل پرداخت
	Zahlungsanweisung {f} U	دستور پرداخت بانکی
	Zahlungsauftrag {m} U	دستور پرداخت بانکی
	Teilzahlung bei Geldstrafen U	پرداخت قسمتی از جریمه
	Anweisung {f} U	دستور پرداخت بانکی
	Kasse vor Lieferung U	پرداخت پیش از تحویل
	Kasse gegen Dokumente U	اسناد در مقابل پرداخت
	im Voraus zahlbar U	قابل پیش پرداخت
	in Vorlage treten U	پیش پرداخت کردن
	Vorleistungen erbringen U	پیش پرداخت کردن
	Steuer umgehen U	فرار از پرداخت مالیات
	Liquidation {f} [von etwas] [Börse] U	پرداخت بدهی [اقتصاد]
	Steuersünderin {f} U	فرارکن [ زن ] از پرداخت مالیات
	Bankrott {m} U	فقدان توانایی پرداخت
	Einlösung {f} U	پرداخت [سفته، بدهی]
	Abgabe {f} U	پرداخت حقوق گمرکی
	Geldüberweisung {f} U	پرداخت بوسیله حواله
	Steuern hinterziehen U	فرار از پرداخت مالیات
	Abführung {f} U	پرداخت [امور مالی]
	Lohnfortzahlung {f} U	ادامه پرداخت مزد
	Glattstellung {f} [von etwas] U	پرداخت بدهی [اقتصاد]
	die Zahlung anmahnen U	یادآوری کردن ارسال پرداخت
	zahlbar <adj.> U	قابل پرداخت [ پرداختنی ] [اقتصاد]
	Brauchen Sie eine Anzahlung? U	نیاز به پیش پرداخت است؟
	Steuersünder {m} U	فرارکن [مرد ] از پرداخت مالیات
	Gehaltsabrechnung {f} U	صورت پرداخت [اصطلاح رسمی]
	Registrierkasse {f} U	صندوق [محل پرداخت پول]
	fällig <adj.> U	قابل پرداخت [ پرداختنی ] [اقتصاد]
	Abzahlung {f} U	بازپرداخت [پرداخت کامل اقساط]
	Vereinbarung von Teilzahlungen U	توافق در پرداخت های قسطی
	Zahlbar mit [ Kreditkarte] . U	قابل پرداخت با [کارت اعتبار] .
	Geldautomat {m} U	دستگاه پرداخت کننده پول
	Ablösesumme {f} U	پیش پرداخت اجاره خانه
	Der Herr übernimmt die Rechnung. U	این آقا صورتحساب را پرداخت می کند.
	zahlbar sofort netto Kasse U	قابل پرداخت نقدی خالص فوری
	Auftrag {m} U	قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
	Die Dame übernimmt die Rechnung. U	این خانم صورتحساب را پرداخت می کند.
	alle Steuerabgaben übernehmen U	پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
	Anzahlung {f} U	پیش پرداخت [برای مثال در هتل]
	Vorschuss in Bargeld U	پیش پرداخت به نوع پول نقد
	Mandat {n} U	قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
	Versicherungsleistungen an Hinterbliebene U	مزایای قابل پرداخت به وابستگان بازمانده
	Bank für Internationalen Zahlungsausgleich [BIZ] U	بانک تسویه پرداخت بین المللی
	Bei den Zahlungsmitteln wird alles beim Alten bleiben. U	شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
	Draufgabe {f} U	پول بیعانه [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
	Wir liefern nur gegen Vorauskasse [Vorkasse] . U	ما منحصرا پس از پیش پرداخت [کالا را] ارسال میکنیم.
	Anzahlung {f} U	پول بیعانه [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
	Angeld {n} U	پول بیعانه [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
	30 Prozent Anzahlung gegen befristete Bankbürgschaft U	۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
	Ist es günstiger, wenn ich bar bezahle? U	ارزانتر است اگر من پول نقد پرداخت کنم؟ [در هتل]
	Kann ich mit einer Kreditkarte reservieren, und mit Bargeld bezahlen? U	میتوانم با کارت اعتبار رزرو و با پول نقد پرداخت کنم؟
	Garnettöffner {m} U	دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
	Garnettmaschine {f} U	دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
	Fadenöffner {m} U	دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
	Droussierkrempel {m} U	دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
	Zahlung erfolgt per Überweisung innerhalb von 14 Tagen nach Wareneingang. U	پرداخت بوسیله حواله در خلال چهارده روز پس از دریافت کالا صورت می گیرد.
	Ablösesumme {f} U	مقدار پولی که با پرداخت آن ورزشکاری از یک تیم به تیم دیگر منتقل می شود
	Akonto {n} U	پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
	Akontozahlung {f} U	پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
	30 Tage netto, bei Zahlung innerhalb 10 Tagen 3 Prozent Skonto U	۳۰ روز خالص و ۳ درصد تخفیف اگردر طی ۱۰ روز پرداخت شود